رژیا پرهام – تورنتو
امروز با بچهها در مورد شغلهای مختلف صحبت میکردیم. یکی گفت میخواهد نقاش بشود، دیگری گفت تصمیم دارد فوتبالیست بشود، دوستش با هیجان تعریف کرد که چون رقصیدن را دوست دارد، تصمیم دارد در آینده رقص باله را بهصورت حرفهای دنبال کند. یکی دیگر گفت میخواهد رئیس همهٔ کسانی که کار میکنند بشود و کوچولوی دیگری گفت میخواهد در آینده رانندهٔ اتوبوسهای آبیرنگ شهر بشود.
به دخترک نگاه کردم، برخلاف معمول که اولین نظرات را میدهد، ساکت بود. پرسیدم:
– تو چطور، چه کاری رو دوست داری؟
کمی فکر کرد و گفت:
– من میخوام وقتی دختر بزرگی شدم، شغلم این باشه که همیشه توی جلسه (میتینگ) باشم.
متعجب پرسیدم:
– چطور؟ چرا این حرفه؟
بدون اینکه معطل کند جواب داد:
– معلومه، رژیا! چون بهترین شغل دنیاست و من میتونم همیشه کنار مادرم باشم.